نویسندگان : مهدی قدیانی – احمد امیری
آبادان نیوز : بررسی نقش زنان در شاهنامه فردوسی و بازتاب سیمای آنها در آن، جزو بحثهایی است که همیشه مورد مناقشه اهل فن و تحقیق بوده است. برخی معتقد به زن ستیزانه بودن شاهنامه هستند و برخی دیگر در پی رد این مدعا. شاهنامه فردوسی، نامورنامهای پرافتخار از نقش آفرینی زنان و مردانی است که به دست توانای حکیم طوس، به صورت اشعاری بی نظیر خلق شده است.
شاهنامه فردوسی از جمله آثاری است که در آن به عنصر شخصیت توجه فراوانی شده است. فردوسی با مهارت از عناصر داستانی برای هر چه زیبا تر شدن اثر خود از شخصیت پردازی استفاده کرده است.
از دیدگاه داستان نویسی نوین تاکنون تحقیقات متعدد و درخور توجهی درمورد شاهنامه صورت گرفته است، اما آنچه توجه ما را برانگیخته چگونگی پردازش شخصیت زنان در این اثر حماسی است. حضور زن در شاهنامه فردوسی از جایگاه ویژه و برجستهای برخوردار میباشد اما در آن زنان نقش کمرنگ تری نسبت به مردان در پیشبرد حوادث ایفا میکنند. با این حال زنان، تقریباً در همهی داستانهای شاهنامه، یا بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم حضور دارند. و این نشان از ارج و قربی است که فردوسی برای زنان قائل شده است.
در شاهنامه، ما زندگی زنانی را میخوانیم که تأثیر شگرف و عجیبی در ایجاد بعضی از وقایع و حوادث دارند. در شاهنامه، بهجز چند مورد جزئی، ما شاهد فعالیت گسترده زنان هستم و با توجه به جامعه مردسالاری آن دوره، چنین توجه به زن و مادر بسیار جالب به نظر میرسد.
زن بهعنوان اصلیترین عامل زایایی و بالندگی انسان نقشی بیتردید در ادامه حیات آدمی دارد. بهتناسب ماهیت این موجود، همه ویژگیها در او میتواند همواره جنبه حداکثری داشته باشد؛ بهعنوانمثال ویژگیهای مثبتی چون عشق، عاطفه و نوعدوستی بهگونهای آشکارا در وجود وی نمود دارد و به همینگونه است در موارد ناپسندی چون کینه، حسادت، فتنهانگیزی، اغواگری و شهوترانی. همین ویژگی خاص – جمع اضداد بودن موجب شده است تا زن در گسترهی ادب جهان و ازجمله ادبیات فارسی در پرورش مقولههای آموزشی و غنائی مطمح نظر شاعران مختلف ازجمله حکیم ابوالقاسم فردوسی در اثر بلند بالای شاهنامه باشد.
تنوع نقش زنان در شاهنامه به طوریست که تقریباً تمام جنبههای حضور یک زن در یک اجتماع را در بر میگیرد. زنانی مانند سیندخت، رودابه، کتایون، تهمینه، همای، گردآفرید و منیژه علاوه بر نقش مادر و همسر، گاه در جنگ مانند مردان مبارزه میکنند، به عنوان سفیر به کشورهای دیگر فرستاده میشوند و گاهی خود پادشاه میشوند و حکومت میکنند. و گاه نیز سر از فتنه گری در میآورند.
به گفتهی میرصادقی زنان در شاهنامه به اعتباری به سه گروه سپید، سیاه و خاکستری دستهبندی میشوند. زنان سپید همانگونه که مردان از آنان توقع دارند، زندگی میکنند مانند ماهآفرید، آزاده، شهرناز و ارنواز. زنان سیاه اهریمنصفت هستند مانند زنان جادو و زنان خاکستری که نه فرشتهاند نه اهریمن مانند تهمینه، منیژه، گردآفرید.
تحقیقات فراوانی در خصوص زن در شاهنامه انجام گرفته است منتها در مورد تحلیل شخصیت و نقش زنان فتان در داستانهای شاهنامه پژوهشهای گستردهای انجام نپذیرفته است و بسیار نادر و انگشت شمار است. بیشتر پژوهشها پیرامون بازتاب چهره و شخصیت زنان، حضور آنان و رابطه آنها با مردان یا پهلوانان شاهنامه بوده است. از جمله تحقیقاتی که در زمینه صورت گرفته است میتوان به مقالهای تحت عنوان ” قیاس تطبیقی زنان فتان در حماسه فردوسی و حماسه گیل گمش ” به نویسندگی فیروز آبادی در سال ۱۳۹۷ اشاره نمود این مقاله با بررسی و قیاس این زنان فتان در دو اثر حماسی مربوط به دوران کهن، به تحلیل چرایی دیدگاه نویسندگان این دو افسانه و در نتیجه نگرش جامعه ایشان در این باب میپردازد.
نیکوبخت ، در مقاله ای تحت عنوان ” بررسی جنبههای نمایشی شخصیت سودابه بر اساس نریه کنش مندی گرماس ” این مقاله، پس از تقسیم بندی شخصیتهای زن در شاهنامه، کیستی و دلایل شکل گیری آنها، شخصیت سودابه که زیباترین و در عین حال فتانه ترین زن شاهنامه است را مورد مطالعه قرار داده است.
مقالهای دیگر تحت عنوان “ مقایسه جایگاه زن در شاهنامه فردوسی با ایلیاد و ادیسه هومر” به نویسندگی حجت عباسی و همکاران در سال ۱۳۸۹، میکوشد تا جایگاه و نقش زن را در شاهنامه فردوسی با استناد به پیشینه اساطیری، تاریخی و فرهنگی ایران زمین واکاوی نماید.
صمصایی، در مقالهای با عنوان ” بررسی اختلال شخصیّت ضدّ اجتماعی سودابه در شاهنامه فردوسی” به بررسی اختلال شخصیت سودابه در شاهنامه میپردازد. پژوهش گر در این نوشتار به بررسی شخصیّت اجتماعی سودابه و تطبیق خصوصیات او با بیماران دچار اختلال شخصیّت ضدّ اجتماعی میپردازد.
علی نقی، مقالهای تحت عنوان ” تحلیل شخصیت و نقش زنان در داستانهای شاهنامه ” را تدوین کرده است. این مقاله ابتدا به دیدگاه حاکم بر فضای داستانهای شاهنامه نسبت به زنان میپردازد. سپس نقش کلی زنان در شاهنامه را مورد بررسی قرار میدهد. در ادامه به تحلیل و بررسی نقش و شخصیت هر یک از زنان شاهنامه و تأثیر هر یک در روند داستانها میپردازد.
حضور زنان و شخصیت آنان در شاهنامه
پیش از ورود به بحث ابتدا باید شخصیت، نقش و عمل داستان تعریف شود. «شخصت، بازیگر داستان است و در اثر روایتی با نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه میگوید و میکند، وجود داشته است».
هر یک از زنان شاهنامه شخصیت خاص و خصایص منحصربهفردی دارند که شاید در برخی خصلتهای روانی و اخلاقی با هم شباهت داشته باشند؛ ولی عمدتاً متفاوتاند. رودابه و تهمینه خصایص مشابه زیادی دارند؛ ولی هرکدام دارای خصوصیات خاصی نیز هستند که داستان آنها را با هم متفاوت میکند. نقش، خود دو نوع است:
-نقش یا رٌلی که هر شخصیت بازی میکند و در داستان آن را بر عهده میگیرد، مانند نقش مادری یا شاهزادگی.
-نقش یا تأثیری که کنشها و واکنشهای (کشمکشها) هر شخصیت در روند داستان دارد که به آن عمل داستان نیز میگویند. نقش زنان رادر شاهنامه از دو منظر باید مورد بررسی قرارداد:
طول نقش یا مدتزمانی که شخصیت در داستان حضور دارد.
۲-عرض نقش یا میزان تأثیرگذاری شخصیت در طول داستان، که عرض نقش همواره مهمتر از طول نقش است و این میزان تأثیرگذاری شخصیت است که نام او را ماندگار میکند.
اگر طبق تقسیمبندی مرسوم، شاهنامه را به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم کنیم؛ باید گفت حضور زنان شاهنامه در هر دوره با دوره دیگر متفاوت است. بهطورکلی زنان دوران پهلوانی مهمتر و دارای نقشهای مؤثرتری نسبت به زنان دوره تاریخی و اساطیری هستند به همین دلیل است که مشهورتر نیز هستند.
حضور زنان در دوره اساطیری بسیار کمرنگ است و جز فرانک که حضور مؤثر و تعیینکنندهای دارد، همگی در سایه حضور پهلوانان و شاهان گم میشوند. در دوران پهلوانی زنان حضور و تأثیر بیشتری در داستانها دارند. مهمترین و معروفترین زنان شاهنامه را در این دوره میبینیم. ندوشن در مورد زنان این دوره معتقد است: «در دوران پهلوانی شاهنامه، حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها میبخشد. این زنها هستند که به داستانهای تراژیک شاهنامه آب و رنگ بخشیدهاند». رودابه، سیندخت، سودابه، تهمینه، گرد آفرید، فرنگیس، جریره، منیژه و کتایون ازجمله این زنها هستند. زنان بخش تاریخی با آنکه از نظر تعداد بیشترند و حضور کمی در داستانها ندارند؛ ولی بهاندازه زنان بخش پهلوانی نقش مهم و تأثیرگذاری ایفا نمیکنند؛ به همین دلیل این زنان کمتر معروفاند. زنان شاهنامه دارای شخصیتهای متنوع و گوناگونی هستند. «توصیفها و تصویرسازیهای فردوسی از شخصیتهای شاهنامه بهگونهای است که با مقایسه آنها و نظریههای شخصیت شناسی در دانش روانشناسی، میتوان به نوع شخصیت روانشناختی ایشان پی برد». از این منظر در شاهنامه هیچگاه با زنانی روبرو نمیشویم که تنها ویژگیهای شخصیتی منفی داشته باشند و در اکثر مواقع ویژگیها و خصایص نیک و بد در زنان شاهنامه درهمتنیده است. گاه نیز به زنانی برمیخوریم که دارای ویژگیهای مثبت و نیک هستند و خصلتها و منشهای زشت و منفی در آنها دیده نمیشود. «بیشتر زنان شاهنامه مکار و نیرنگبازند و یا به خوی ناخوش دیگری دچارند».
از جمله جاهایی که نقش زنان را زیبا یا زشت نشان میدهد، حسادت زنان در حق یکدیگر است. رشکی که توأم با عقدهی حقارت است، و عاقبت، کار را به دشمنی میافکند و کار به آنجا میکشد که نقشهی نابودی رقیب را در ذهن میگذرانند. نمونهی این نوع حسادت در شاهنامه، رشک شیرین به مریم است، که در دربار قیصر دارای عزت و احترام خاصی است. سرانجام شیرین او را از حسادت به کام مرگ میکشد «شیرین وفادار و دلربا اما در عین حال رشک ورز و سنگدل است».
نیرنگ و افسون در شخصیتهای شاهنامه از شگردهایی است که در برخوردها و تعارضاتی که با یکدیگر دارند، رخ داده و پیوسته موجب دردسر و ناکامی آنها شده است. چه بسا این کار، رهایی شخصی را در برداشته است، و در نگاهی دیگر اسارت و خواری کس دیگر را، اما اهداف همهی افراد در چنین شرایطی، حول محور مباحثی چون: دروغ، تهمت، تعارض، تحریک، اعتماد کاذب، پنهان نگه داشتن مطلب، اسارت، فرار از موقعیت، جا زدن هویت دروغین، ریختن طرح دوستی، اثبات دروغ، برتری دادن قوهی تفکر و. . . دور می زند. همان طور که انجام این کار در مردان رواج دارد، زنان نیز از این قضیه مستثنی نیستند. زنان در جهت دستیابی به شرایط بهتر وضعیت مناسب تر، دست به این عمل به طور اختیاری یا به اجبار می زنند، تا به اغراض خود دست یابند. حال به نمونههایی از نیرنگ و افسونگری زنان در شاهنامه پرداخته میشود.
گرد آفرید زمانی که خود را اسیر دست سهراب مییابد، چارهای میاندیشد و حیلهای به کار میبندد که این حیله یک حیلهی جنگی و از روی زیرکی است، نه از روی ناجوانمردی زیرا او میهن پرست است «گرد آفرید با همهی دلیری نیرنگ باز است. سهراب را می فریبد» و این چنین با تدبیری ماهرانه خود را از چنگ سهراب نجات میدهد.
دختر اردوان همسر اردشیر است. بهرام فرستادهای را نزد او می فرستد، که به او بگوید برای انتقام از پدرش با زهر اردشیر را بکشد. فرستاده خبر را میرساند، و دختر اردوان دستور برادرش را انجام میدهد، اما اردشیر متوجه میشود.
یکی از اصول راهبردی در مواجه با مشکلات و درگیر شدن در بلاها، اطلاع رسانی و دادن خبر یا اخبار به دیگران است. با آگاهی یافتن از صدق یا کذب خبر، افراد با مشورت نمودن و بحث کردن پیرامون موضوع بهتر میتوانند راه حلهای مناسبی را در پیش گیرند، تا موجب رفع خطرها و بلاها گردند. از این رو خبررسانی بایستی به وسیلهی افراد واثق، کاردان، موقعیت نگر و رازدار صورت گیرد، تا خبرها از دسترس دیگران محفوظ ماند. در شاهنامه نیز در کشاکش داستانها برخی از زنان نقش واسطه با خبررسان رادارند، که به داستان فراز و نشیب میبخشند. برای نمونه به چند مورد پرداخته میشود.
زمانی که خسرو پرویز از گردوی میخواهد که به خواهرش گردیه نامه بنویسد، برای اینکه او گستهم را از بین ببرد. گردوی قبول میکند نامه را مینویسد و به همسر خود میدهد، تا آن را به نزد گردیه برساند.
پرستندهی بارگاه سام زنی باکیاست است. آن زمان که تولد زال را میفهمد، خبر را به سام میرساند.
همچنین خبررسانی پرستندگان نزد رودابه از وجود زال و توصیف او ، رفتن گلشهر نزد فرنگیس و خبر دادن او به پیران دربارهی تولد کیخسرو، پیام دادن بیژن به منیژه برای رساندن به رستم، پیام رسانی رستم به بیژن از طرف منیژه، خبررسانی زن به اسکندر بابت شهر هروم.
در شاهنامه مواردی را میتوان یافت که زنان به اسارت برده میشدند و این امر به چند دلیل صورت میگرفته است:حُب قدرت و افزون خواهی: انتقام گیری؛ ضعیف نشان دادن قدرت فرد مغلوب: شکست دادن؛ باجگیری؛ رقابت؛ جنگ افروزی؛ بالا بردن ارج و مقام پادشاهی؛ حسادت؛ دسیسه چینی.
همای و به آفرید خواهران اسفندیار، به عنوان غنیمت جنگی دستگیر و به مشکوی ارجاسب شاه توران فرستاده میشوند. گشتاسب به اسفندیار وعده حکومت میدهد در صورتی که خواهرانش را از اسارت رهایی بخشد. اسفندیار برای نجات خواهران، به صورت ناشناس با پوشاندن چهرهی خود، وارد دستگاه تورانیان میشود. خواهران نزد او میآیند که از اسفندیار و گشتاسپ خبر گیرند، او را میشناسند. اسفندیار از آنها می خواهد برای رهایی یافتن از اسارت رازداری کنند.
جادو در شاهنامه بیشتر به معنای فریب و نیرنگ است. و اعمال جادوگرانه نوعی مردم فریبی است. چنان که آگاهی داریم قرار گرفتن خطرها و آفت ما بر سر راه پهلوانان بزرگ آزمونی بوده است تا بتوانند شایستگیها و پهلوانیهای خود را نشان دهند. از جمله این موانع زنان جادوگری هستند که در چندین جای از شاهنامه، پهلوانان با آنها روبه رو میشوند.
بنا به اظهارنظرهای حکیم طوس در شاهنامه، زنان هم پای مردان حق ابراز عقیده و دیدگاههای خود را داشتهاند. با این نوع نگاه به شخصیت زنان در شاهنامه باید باور داشت که، زن موجودی منزوی و خانه نشین نبوده، بلکه دارای شایستگیها، استعدادها و سرمایههایی است که خداوند به وی عطا نموده است و در عمل حق دفاع از خود را داراست. دانش و آگاهی زنان در شاهنامه باهم متفاوت است و این تفاوتها موجب نمیشود که زن موجودی ضعیف و ناتوان تصور شود. پس شایستگی و معرفت وجودی، آنان را صاحب مسئولیت والامقام میکند یا آنکه نقش پادشاهی بیشتر برای مردان است، اما در شاهنامه به چند زن پادشاه اشاره شده است.
همای مادر داراب، اولین پادشاه زن ایرانی است که اهل بخشش و دادگری است. اگر چنین نبود هرگز مسئولیت پادشاهی بر کشور به او داده نمیشد. اما نکتهای که وجود دارد، این است که همای را نمیتوان زنی شایستهی برتری، تلقی نمود، زیرا او از طبیعی ترین ویژگیهای زنانه و عواطف مادرانه کم بهره برده است. او برای حفظ قدرت و حکومت خویش، دلبندترین کس یعنی فرزند خویش را به آب میاندازد، تا جانشین و شریکی برای فرماندهی و پادشاهی خویش نداشته باشد. و درواقع لطیف ترین و عمیق ترین نقش یک زن را به عنوان مادر نمیپذیرد. چنین زنی که به وظیفهی واقعی خویش که بودن مادری مهربان برای فرزند است عمل نمیکند و از این روست که خواه ناخواه، نقش او را نمیتوان مورد پذیرش فرهنگی قلمداد نمود».
در داستانهای شاهنامه به عشق ورزی زنان نسبت به مردان بارها اشاره شده است. از جمله آشکار ترین این شیفتگیها و عشق ورزیها: عشق رودابه به زال، عشق منیژه به بیژن و عشق ورزی تهمینه به رستم است. در تمامی این داستانها و دلباختگیها، زنان به صورت آزادانه و با صراحت از دلدادگی و شیدایی خود سخن به میان میآورند و یا از طریق دایگان و پرستندگان خویش، عشق خور را به معشوقگان خود ابراز مینمایند. این زنان نسبت به همسران خویش وفادار میباشند، و تا آخر عمر در کنار همسران خویش زندگی میکنند در غم و شادی همسران خویش شریک میشوند و هرگز سودای دیگر در سر میپرورانند. در مقابل زنانی وجود دارند که نسبت به همسران و محبوبان خویش وفادار نیستند. از روی هوس به عشق ورزی میپردازند. از میان زنان شاهنامه تنها یک مورد از خیانت نسبت به شوهر دیده میشود. آن سودابه است که به سیاوش دل میبندد.
نخستین زنی که در بخش کیانیان در شاهنامه به تفصیل از او سخن رفته سودابه است. گرچه این زن در کار سیاوش بددلی کرد و با تحت تأثیر قرار دادن کیکاووس، او را متهم ساخت، از این روی متصف به داشتن شخصیت منفی و زشت گردید ولی از روی دیگر فردوسی در شاهنامه تا قبل از این پیش آمد به خصوص در آغاز از ارزش والا و اهمیت و عزت او نزد پدر و از وفاداریاش نسبت به شوهر و کارهای برجسته و شهامتی که به خاطر نجات او از بند و زندان ابراز داشته به نیکی یادکرده است. ارج شخصیت و کارهای برجستهای که از سودابه تا پیش از شروع داستان سیاوش در شاهنامه آمده کم نیست، بهعنوان مثال، هنگامیکه فرستاده کیکاووس به خواستگاری سودابه بههاماوران میرود شاه آن سامان از فرط علاقه و دلبستگی به دختر خود، از دادن او حتی به شوهری همچون شاه ایران خودداری میکند.
در شاهنامه فردوسی علیرغم وجود زنان مثبت و تاثیرگذار، شاهد زنانی هستیم که پیامد تمایلاتشان تباهی، جنگ و آشفتگی میباشد. در شاهنامه با زنان فاته گر و مکار زیادی برخوردار هستیم که از فتنه ترین آنها سودابه، ملکه و همسر کیکاووس شاه است که عاشق شاهزاده سیاوش میشود و فرجامی ناخوش را برای وی رقم می زند و دیگری زنی جادوگر با قدرتهای فراانسانی است که رستم در خوان چهارم با وی مواجه میگردد و این بار زن دچار مصیبت میشود. میتوان گفت زنان فتان و اغواگر شاهنامه نیز در عصر مدرنیته، در نقشهای دیگر وجود دارند. و امروزه رد پای آنان را در سینما نیز مشاهده مینماییم که در قالب فیلم نوآر میباشد این نوع فیلمها با ابهام اخلاقی، اقدامات جنایی و پیچیدگی شدید موقعیتها و انگیزهها به بیننده احساس ترس، وحشت و عدم اطمینان را القا میکنند. امروزه در دوره مدرنیته۱ عدهای از زنان دستخوش بحران مادونا شدهاند. که تنها در پی ماجراجویى، ارضای خاطر شخصی و جنسی میباشند. امید و رؤیاهایشان را فقط برای خود و آینده شان سرمایهگذاری کرده، بر پاکدامنی پیش از ازدواج خط بطلان کشیده و نسبت به مردان و مسأله ازدواج که میتواند انبساط خاطر او را در زندگی تأمین کند پایبندی کمی نشان میدهند.
۱- اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۷۰). آواها و ایماها، انتشارات یزدان.
۲- انصاف پور، غلام رضا (۱۳۴۶). حقوق و مقام زن در شاهنامه فردوسی، ص ۴۷٫
۳- آیدنلو، سجاد (۱۳۸۸). «هفت خان پهلوان»، نشریهی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی.
۴- پاکزاد، زهرا (۱۳۸۹)، بررسی تصویر زن در شاهنامه بایسنقری و شاهنامه تهماسبی؛ زنان شاهنامه، پایان نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: علی اصغر میرزایی مهر، دانشکده هنر، دانشگاه الزهرا.
۵- آسابرگر، آرتور (۱۳۸۵). نقد فرهنگی، ترجمه: جمیرا مشیرزاده، تهران: انتشارات مرکز بازشناسی اسلام و ایران
۶- جعفری دهقی، محمود؛ تربیت، ساره (۱۳۹۰)، »از زن ستیزی تا زن ستایی در حدیقه الحقیق هی سنایی»، زن و فرهنگ، سال سوم، شماره نهم، ۹-۲۰٫
۷- حیدریزاده، نگین (۱۳۹۳)، «بررسی تطبیقی شخصیت سودابه در شاهنامه فردوسی و لیدی مکبث درمکبث شکسپیر»، زن و فرهنگ، سال پنجم، شماره بیستم، ۲۳-۴۰٫
۸- سرّامی، قدمعلی (۱۳۸۸). از رنگ گل تا رنج خار (شکلشناسی داستانهای شاهنامه)، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
۹- علی نقی، حسین (۱۳۹۰)، «تحلیل شخصیت و نقش زنان در داستانهای شاهنامه»، زن و فرهنگ، پاییز ۱۳۹۰، دوره ۳، شماره ۹، ۵۹-۸۱٫
۱۰- عزیزی، مژگان (۱۳۹۴)، مقایسه زنان ایرانی و انیرانی در شاهنامه فردوسی، کارشناسی ارشد، استاد راهنما: موسی پرنیان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی.
۱۱- قبول، احسان (۱۳۸۸). «شخصیت شناسی شغاد در شاهنامه»، مجله جستارهای ادبی، ش ۱۶۴.
۱۲- میر صادقی، جمال، (۱۳۶۷)، عناصر داستان، تهران: صفا.
۱۳- میر صادقی، جمال (۱۳۷۶). ادبیات داستانی، انتشارات سخن.
۱۴- مهذب، زهرا (۱۳۷۴). داستانهای زنان شاهنامه. چاپ اول، تهران: نشرقبله.
۱۵- یزدانی، زینب (۱۳۷۸)، زن در شعر فارسی، انتشارات فردوس.
۱-دوران نوین، دوران مدرن یا مدرنیته به جامعه نوین اطلاق میشود. مدرنیته دورهای تاریخی است که بین سده پانزدهم میلادی تا سده- بیستم را در بر دارد و واجد جنبشهای متعدد فرهنگی و عقلانی است. به شکل کلی میتوان منظور از مدرنیته را جامعه مدرن دانست. مدرنیته را میتوان مجموعه فرهنگ و تمدن اروپایی از رنسانس به این سو دانست. یا آن را امروزگی یا نوآوری (تجدد) نامید. همچنین آن را به مثابه رویکردی فلسفی و اخلاقی برای شناخت امروز و رویکردی در جهت گسستن از سنتها تلقی نمود.
احمدامیری، احمد امیری روزنامه نگار، شاعر، نویسنده، مهدی قدیانی