آبادان نیوز : مولفه های سینما پست مدرن بر آمده از اندیشههای پسامدرن میباشد و پست مدرنیسم وضعیتی پیچیده و دشوار در نقد مدرنیسم است. سینما و روانکاوی تقریبا همزمان به ورطه ظهور نشستهاند و از ابتدای سینما مبحثهای روانکاوی در آن جای داشته است. نظریههای روانکاوی فروید به واسطه بازخوانی مجدد لاکان از آن در سینما حائز اهمیت بوده و میتوان مولفههای سینمای پستمدرن را با آن تطبیق داد. در اینجا سه مبحث پست مدرنیسم، مولفههای سینمای پست مدرن و روانکاوی در آن مورد واکاوی و بررسی قرار گرفته است. ساختارهایی همانند لذت، میل، تخیل، تقاضا، امر واقع، نظم نمادین، امر تصویری و شی گمشده نظریات روانکاوی میباشد که در بطن سینمای پست مدرنیسم تجلی مییابد. سینما راهکاری برای ورود به ناخودآگاه جمعی جامعه باشد که در طول تاریخ سینما هویدا می گردد. از سویی تحقق رویا را می توان در سینما نقد نمود که دارای تشابهات و در پاره موارد اختلافاتی هستند.
بررسی مولفه های سینمای پست مدرنیسم
ارجاعات و کنایه ها و شیوه بینا متنیت
تمام متن ها را میتوان بینا متنیت دانست که ارجاع به متنهای دیگری دارد. در اینجا نحوه خوانش متن موجود تاثیر گذار است. برای مثال فیلمی از فیلم دیگر ساخته میشود. در سینما پست مدرن مخاطب از سیر تاریخ فیلم آگاهی دارد. در سینمای پست مدرن محو شدن در فیلم دیگر همزاد پنداری با شخصیت ها نیست بلکه با ارجاعات میباشد. یعنی بازسازی، بازیابی پیش خوانده ها و پیش دیده ها اهمیت ویژه ای در سینما پست مدرنیسم دارد. برای مثال در فیلم های کوئین تارانتینو به علت نحوه ارجاعات به متنهای دیگر، او را میتوان به عنوان کارگردان مولف در سینما پست مدرن معرفی نمود. تارنتینو ارجاعات خود به متنِ فیلم های ژان لوک گدار را تایید میکند. پرپیداست در فیلم های پست مردن شخصیت ها هم میتوانند بینا متنی باشند. برای مثال در فیلم قصههای عامه پسند کاراکتر لوچ بینا متنی از کاراکتر میک ماهر در فیلم بوسه مرگ اثر رابرت آلدرچ است. از دیدگاه فروید برخی امیال ما نامشروع هستند و هدف آن نقص محدودیت های اجتماعی است. برای مثال شخصی اقامت در یک هتل مجلل، یک خودروی بسیار گران قیمت یا یک همسر رمانتیک جدید می خواهد زیرا آنها به راحتی به دست نمیآیند و دیگران هم آنها را ندارند. اما این شخص در سینما میتواند در ضمیر ناخودآگاه خویش این رویاها را تداعی کند و ایجاد میل لذت. هرگاه میلی به درجه ای از افراط رسد نتیجه آن را واپس رانی مینامند. رویا واپس رانی را افزایش میدهد و دسترسی به میل را تسهیل میکند. این امر باعث میگردد در سینما ارجاعات و کنایه ها واپس رانی ذهن را جایگزین آن نماید.
هجو نوع مضحک و خنده آور از تقلید است. هجو، تقلید از اثری به صورت اغراق آمیز برای ایجاد تمسخر از آن موضوع یا شیوه میباشد. هجو ها موضوعات مبهمی میباشند زیرا برای ایجاد کنش به نسخه اصلی ارجاع داده میشوند. برای مثال در فیلم سگ های انباری اثر کوئین تارنتینو هجو اساس شیوه بینا متنی در تصویر سازی پست مدرنیسم با آرایه های طنز و خشونت به نمایش گذاشته میشود.
فرا واقعیت اصطلاح بودریار در توصیف نشانههایی می باشد که واقعی تر از واقعیت است. از دید او اغلب تصاویر رسانه ای خبر در توصیف ساحت جهانی فرا واقعیت است. فرا واقعیت آنقدر به واقعیت نزدیک است که مرز میان آن دو غیر قابل تشخیص میگردد. برای مثال در فیلم بلید رانر اثر ریدلی اسکات شخصیت های مجازی فیلم به حدی شبیه واقعیت هستند که نمیتوان تشخیص داد که آیا انسان هستند یا مجازی. می توان فیلم بلید رانر را ترسیمی از جهان بودریار دانست که امر واقعی از روی واحد ها و اجزای ماتریس ها و دستورهایی الکترونیکی تولید و خلق شدهاند و به کمک این موارد امر واقعی به فرا واقعیت و باز تولید پذیری بی نهایت رسیده است. در فیلم بلید رانر این امر فرا واقعیت در اصل در جستجوی آن است که چه تفاوتی میان انسان و شخصیت های مجازی وجود دارد.
یکی از نکات حائز اهمیت در پست مدرنیسم تکثر گرایی میباشد. تکثر گرایی بیش از یک اصل را می پذیرد چیزی که در مدرنیسم قابل قبول نبوده است. متن به تنهایی یک معنای عمیق و واحد ندارد و بسته به فرهنگ و جامعه و تاریخ، تکثر معنایی پیدا میکند. برای مثال در فیلم گوست داگ اثر جیم جارموش که فیلمی پست مدرن محسوب میشود التقاط گرایی فرهنگی به تصویر کشیده میشود. شخصیت اصلی فیلم که یک سیاه پوست است که سلوک سامورایی گونه دارد و اشارات فیلم به کتاب هاگاکوره است. کتابی که در آن مسلک سامورایی بودن را شرح میدهد. در این فیلم به مسائل فلسفه شرق پرداخته شده است و کلام در تصاویر در خدمت نمایش شخصیت اصلی فیلم به کار می رود که آموزه های سامورایی را تبیین مینماید. در اغلب آثار جیم جارموش تقاطع و تداخل فرهنگی به تصویر کشیده میشود و این تکثر گرایی از شاخصه های با اهمیت سینمای پست مدرنیسم است. او اذعان دارد به دنبال دستیابی به یک حس فرامرزی است. او معتقد است فرهنگ ها به واسطه تعامل و تقابل با هم بارور میگردد.
سینمای پست مدرن شیوه ای است برای فاصله میان مخاطب و اثر. این فاصله گذاری با ایجاد موقعیت های عجیب، شخصیت های نا متعارف، جلوه های ویژه و هجو به واقعیت مبدل میگردد. اثر یادآوری میکند که مخاطب در حال دیدن یک فیلم سینمایی است و فاصله ای را با او حفظ میکند. برای مثال در فیلم بیل را بکش اثر کوئین تارانتینو شخصیت اصلی فیلم با یک شمشیر سامورایی وارد هواپیما میشود و بدون هیچ مانعی آن را در جای مخصوصی قرار میدهد که در واقعیت چنین امکانی وجود ندارد. آفریننده اثر با فاصله گذاری میان او و مخاطب بیان میکند در حال تماشای یک فیلم میباشیم.
در روانکاوی، زبان از طریق قرار دادن واسطه ای در ارتباط فرد با خود، فرد را از خودش جدا می کند. زبان فاصله ای در درون فرد است و این فاصله گذاری فرد را از شفافیت با خود ناتوان میسازد. وقتی شخصی سخن میگوید او هر واژه را بدون آگاهی بیان میکند و این فقدان فرصتی برای ناخودآگاه است و فرد میل خود را از طریق آنچه که قصدش را ندارد ابراز میکند. این فاصله گذاری میان ضمیر خود آگاه و ناخودآگاه فارغ از تکنیک فاصله گذاری در سینما نمود دیگری دارد. مخاطب در سینما از خویش فاصله گرفته و در ناخودآگاه خویش با سینما ارتباط بر قرار میکند و میل لذت او اقناع میگردد. این میل لذت در او با وجود آنکه از آن آگاهی دارد که تصویر و وهم است دارای باور پذیری است.
این اصطلاح برای کلود لوی استورس برای توصیف هر خلاقیتی میباشد که در عمل با هر ابزاری ایجاد میشود. یعنی بر اساس داشته ها خلاقیت را ایجاد کرد و در این روند کاربرد عناصرها تغییر میکند و معنای جدیدی پیدا میکنند. زبان یا متن از طریق بریکولاژ غیر قابل پیش بینی میگردد. متن ها بر اساس به کار برده شدن سفارشی می شوند و موقعیت هایی شکل میدهند که معنای جدیدی را شکل دهند. در بریکولاژ سبک ها، ژانرها، بافت فیلم، دیالوگ های مختلف در کنار هم قرار میگیرند و موقعیتی با معنای جدید میآفرینند. در سینمای پست مدرن این شیوه اغلب در تدوین شکل مییابد. برای مثال در فیلم ماشینیسم اثر برد استون توالی تدوین به گونه ای خلاقانه تغییر میکنند که معنای بافت فیلم معناهای جدید به خود میگیرد.
سینمای پست مدرن بر خلاف سینمای مدرن به داستان در بافت متن اهمیت میدهد، همانند فیلم های کلاسیک البته نه به شیوه و سیاق آن. این داستان در بافت متن تاثیر گذار است و مخاطب به نوعی از طریق داستان فاصله ای با اثر دارد. داستان در بردارنده روایتهایی فرا روایت میشود و مرز میان واقعیت و فرا واقعیت از میان برداشته شده و اثر از طریق داستان نقل میگردد. برای مثال در اغلب آثار تیم برتون داستان در بافت متن فیلم تاثیر خود را میگذارد و بدون داستان آن فیلم هیچ معنایی ندارد. در فیلم ادوارد دست قیچی داستان بر پایه مردی است که دست هایش قیچی است. روایت به گونه ای باور پذیر به مخاطب القا میگردد. حال اگر دستان او را از روایت حذف کنیم دیگر این فیلم معنایی ندارد.
سینمای پست مدرن، سینمای تصویر است. یعنی بازنمود در تصویرها، بر خلاف سینمای مدرن که به دنبال ساختن فضای در واقعیت است حتی در آثار سورئالیسم بونوئل. در سینمای مدرنیسم عمل دلالت گر اهمیت دارد اما در سینمای پست مدرنیسم وجههای بیرون از عمل دلالت گر مورد توجه است. در این مقوله تجلی تصویر فرا واقعیت باعث میگردد ارزش نمایش را ارج نهد. سینما پست مدرن بر خلاف سینمای مدرن عقلانیت و آگاهی را القا نمیکند بلکه در راستای نمایش و تجلی تصویر فرا واقعیت است. این فرا واقعیت را میتوان به رویا ارجاع داد. هرچند سینما رویا نیست اما تا اندازه ای نزدیک رویا است. شباهت سینما و رویا در موقعیت فرد شکل میگیرد. سینما همانند رویا میتواند رو به سوی ناخودآگاه داشته باشد. هر چند در هنرهای نمایشی هم ناخودآگاه مخاطب فعال است اما این امر از طریق تعامل آگاهانه با نمایش نامه انجام میگردد و تمرکز بر روی یک صحنه است اما در سینما محدودیتی وجود ندارد میتوان از اعماق کهکشان راه شیری به زمین آمد یا حتی به گذشته سفر کرد. در فیلم تلقین اثر نولان مخاطب که به نوعی تفسیر رویاها است. بازیگران از طریق خواب و رویا به فضا مکان دیگری سفر میکنند تا مشکلات را رفع کرده و این موضوع زمانی پیچیده تر میشود که در خواب و رویا هم باید به خواب و رویا روند و در فضا مکان دیگری قرار گیرند.
سینمای پست مدرن باعث گردید شکاف میان هنر روشنفکری و هنر عامیانه از میان برود. در سینمای پست مدرنیسم موضوعات ساده و ارجاع به فرهنگ های خرد و عوام پر رنگ تر میگردد. تمامی فرهنگ ها را میتوان در سینمای پست مدرن در درون متن های آن کنکاش نمود. از سویی اشتیاق به ساخت فیلم های درجه B در هالیوود، علمی و تخیلی، جنایی با موضوعات ساده برای خالقان اثر شکل گرفت. البته با گذشت زمان بر پیچیدگیهای آن افزوده شده است همانند سینمای کریستوفر نولان که پیچیدگی آن بیش از پیش است. منتقدان و نظریه پردازان اغلب به سینمای عامه پسند خرده گرفته و آن را دور از هنر میدانند؛ اما برای نظریه پردازان روانکاو، سینمای عامه پسند شاهدی بر ارزش آن در تفسیر میل است. میلی که ایجاد لذت میکند. حتی فیلم های ترسناک که در سینما به یک ژانر اصلی و پرطرفدار مبدل شده است نوعی میل به لذت است. پس روانکاوی در سینما پست مدرنیسم اهمیت ویژه ای دارد و در آن به دنبال میلی میباشد که در ضمیر ناخودآگاه مخاطب ایجاد لذت میکند.
سینمای پست مدرنیسم سعی بر آن دارد نشانه ها دال بر مدلولی نباشد و معانی مختلفی داشته باشند. بر خلاف سینما مدرن که هر نشانه و دال بر مدلولی خاص واکاوی میگردد. برای مثال در فیلم هشت نفرت انگیز اثر کوئین تارانتینو سعی بر آن نیست دنیای تبهکاران به تصویر کشیده شوند بلکه واقعیت بخصوصی در آن به تصویر کشیده میشود. این واقعیت بخصوص همان نشانه های بی مدلول است نه مدلولی برای دنیای تبهکاران در فیلم. در فیلم مخمل آبی اثر دیود لینچ هم نشانههایی بی مدلول نمایانگر هستند. در ابتدای فیلم ماشینهایی به تصویر کشیده میشود که در سال های ۱۹۴۰ الی ۱۹۸۰ ساخته شده اند و برای زمان بخصوصی نیستند و گویی گذشته و حال در هم تنیده شده اند. پرپیداست سینمای پست مدرنیسم با برجسته نمودن فرا واقعیت، واقعیتی را نمایان میکند که گویی نمی تواند کل حقیقت را بازگو نماید زیرا هدف آن است که مخاطب در حال تماشای یک فیلم است.
نظم نمادین نظم زبانی است. تاکید لاکان بر زبان است و آن را وارد روانکاوی میکند. او نقش بسزایی در فلسفه روانکاوی سینما دارد. لاکان بینشهای فروید را با توجه به زبان شناسی ساختاری تفسیر مجدد نمود. دال تبدیل به راهنمایی برای ساختارها میشود. سوسر معتقد بود دلالت نه از طریق ارتباط مستقیم بین دال و مدلول بلکه بر اساس تفاوت های دال و مدلول امکان پذیر است. پس می توان اذعان داشت دال وسیله ای برای میل ناخودآگاه قرار میگیرد. الویت دال در تحلیل سینما بسیار اهمیت دارد. وقتی دالی از طریق سینما شکل میگیرد نه معنای آن از طریق فیلم ساز بلکه به واسطه ی هر مخاطب معنایی مییابد و تبدیل به نشانه های بی مدلول میگردد. در اکثر فیلم های دیوید لیچ میتوان این نشه های بی مدلول را واکاوی نمود و حتی معنایی برای آن متصور نشد. نظم نمادین افراد را نه از طریق آنچه رسمی است بیان می کند بلکه قواعدی نانوشته اند و رمزی پنهان برای کسانی که با آن آشنایی دارند. برای مثال سینما می تواند زبانی باشد برای نظم نمادین و بر اساس قواعدی نانوشته مخاطب با اثر ارتباط بر قرار می کند.
در سینمای پست مدرنیسم قهرمان جایی ندارد و شخصیت اصلی فیلم جنبه های اساطیری پیدا نمیکند. سینمای پست مدرنیسم بر خلاف سینمای کلاسیک به دنبال قهرمان نمیباشد. در اینجا پاراگون و حاشیه در خط روایت سینمای پست مدرنیسم اهمیت ویژه ای دارد و شخصیت فیلم بر اساس آن حاشیه شکل مییابد. برای مثال در فیلم های دیوید کراننبرگ اغلب شخصیتها انسانهایی پوچ در زیست جهان پوچ به تصویر کشیده میشوند. تلاشی رقت انگیز و تراژیک برای رهایی از پوچی است و در نهایت دچار اضمحلال و استحاله میگردند زیرا در چارچوبهایی قرار دارند که انکار ناپذیر هستند و آن حاشیه ها معنای فیلم را شکل می دهند.
پست مدرنیسم دشوار است و سینمای پست مدرن با جنبه های روانشناختی موضوع را پیچیدهتر میکند. سینمای پست مدرنیسم بی اعتنا به سوژه آگاهی و خرد است و واقعیت را فراتر، بازنمایی می کند. تمایزات خرد فرهنگی هویت این سینما را نمایان میسازد. سینما میل تماشاگر را بر میانگیزد و مخاطب را جذب میکند. روانکاوی تحلیلی درباره میل است. “مفاهیمی چون میل، تخیل، لذت، تقاضا، امر واقع، نظم نمادین، امر تصویری و شی گمشده” (گوان، ۱۳۹۹:۳۳) پاسخی به مخاطب است که جذب سینما می شود. هدف روانکاوی رساندن فرد به جایگاهی میباشد که بتواند خودش را در میل ناخودآگاهش برساند و این امر باعث میگردد فرد آزادی عمل یابد. آزادی که ناخودآگاه را نادیده نمیگیرد و آن را میپذیرد. سینما میتواند در جایگاهی قرار گیرد که این امر را به تحقق رساند. سینما میل ناخودآگاه را به مجموعه ای تصاویر مبدل میکند که می توان آن را تحلیل نمود. همان گونه که فروید اذعان داشت ناخودآگاه دارای وضعیتی درونی و بیرونی است و میتواند از طریق فرد به نظم اجتماعی ظاهر گردد.
اروین، ادوارد، مقدمه ای بر روانشناسی فروید، ترجمه بهروز سلطانی، تهران، نشر جامی، ۱۳۹۸
فروید، زیگموند، اسلاوی ژیژک و دیگران، تلی از تصاویر شکسته، ترجمه شهریار وقفی پور، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۸
فروید، زیگموند، تفسیر رویا، ترجمه شبوا رویگریان، تهران، نشر مرکز، ۱۳۹۶
کینودز، ژان میشل، در امدی بر زیگموند فروید، ترجمه کهراد پارسا، تهران، نشر شوند، ۱۳۹۸
مالوی،لورا، لذت بصری و سینمای روایی، ترجمه فتاح محمدی، تهرن، نشریه ارغنون، زمستان ۱۳۸۲، شماره ۲۳
مک گوان، تاد، نظریه روانکاوانه فیلم و قاعده بازی، ترجمه مجتبی دلیر، تهران نشر ارجمند، ۱۳۹۹
نویسندگان :مهدی قدیانی، احمد امیری
احمدامیری، احمد امیری روزنامه نگار، شاعر، نویسنده