در جوامع توسعه یافته نقش نخبگان علاوه با کارکرد علمی و مدیریتی جامعه وظیفه اتصال عوام و حکومت را به عهده دارند به نوعی
که در موقعیتهای حساس و شرایط اضطراری جامعه وظیفه این قشر هویداتر میشود در این برهه، نخبگان و روشنفکران در جهت تشریح شرایط موجود به
جامعه با زبان مشترک وارد عمل میشوند و با توجه به اعتماد مردم به نخبگان خارج از قدرت کلان، بهتر پذیرای شرایط حاد جامعه خود میشوند.
حال تصور کنیم عدهای مدیران خام دست به کنار گذاشتن این قشر از جامعه بزنند و به این تصور بیهوده برسند که حاشیه امن نفوذ و قدرت خود را بیشتر کنند.
این خام نگری چنانچه منجر به نتیجه بشود خلع عمیقی بین حکومت و جامعه به وجود میآورد و این اقدام فاجعهآمیز زمانی خود را بروز میدهد که جامعه در
شرایط بحرانی قرار گیرد و عدم حضور نخبگان رویارویی نابرابری را فیمابین مردم و حاکمان به وجود میآورد.
این موقعیت نامیمون نتیجه نخبه کشی مدیرانی است که به دور از شایستهسالاری و نداشتن جامعهشناسی، مناصبی را به ناحق تصرف کردهاند و
سالهاست نتوانستند آماری مستند از عملکرد خود در خصوص توسعه سختافزاری و نرمافزاری ارایه دهند این مسئولان که خود مستعد تعویض و جایگزینی
هستند با عدم درک شرایط و بومشناسی مناسب موجبات به حاشیه بردن طبقهای را فراهم کرده که نبودش توازنی را به هم میزند که میتواند زیانبارترین
آسیبها را به هر جامعهای تحمیل کند.
چنین رویکردی در هر سطح مردمی و با هر ابعادی عواقبی خواهد داشت که جبران سختی را در آینده میطلبد.
باشد با درک بهتر و حمایت بیشتر از نخبگان و روشنفکران از این سرمایههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی به نفع منافع ملی استفاده کنیم.