آسیب تقلید از فکر، به جان ادبیات ما افتاده است

مصاحبه های ادبی تاریخ انتشار: ۰۰/۰۳/۰۴ دیدگاه‌ها برای آسیب تقلید از فکر، به جان ادبیات ما افتاده است بسته هستند   3172 بازدید

اندازه فونت    
آسیب تقلید از فکر، به جان ادبیات ما افتاده است


شاعران به جای سرایش شعر سیاسی به جناح‌های سیاسی تبدیل شده‌اند.

احمد امیری در گفت‌وگو با ایسنا بیان کرد: دهه 80 را به گونه‌ای که دهه افول شعر ایران بود پشت سر گذاشتیم. با مرگ شاعران بزرگی هم‌چون منوچهر آتشی دیگر مرجع درست و حسابی برای شعر که کار خود را جدی دنبال کند وجود نداشت.

وی افزود: درست است که اختلاف میان جوامع ادبی بسیار است اما بر نقطه‌ای از شاعران مرجع توافق نظر دارند. افول شعر در 2 دهه اخیر به دلایل مختلفی هم‌چون فرم‌زدگی اتفاق افتاد. به این صورت شاعران پس از نیما یوشیج شعر نیمایی را گسترش دادند اما شاعران 2 دهه اخیر خود شروع به قالب‌سازی و فرم‌های جدید در شعر کرده‌اند در حالی که به نظر من شعر نیما هنوز به اوج خود نرسیده و جای کار دارد.

او خاطرنشان کرد: شاعران جوان به این امید دست به خلق قالب‌های جدید می‌‌زنند که بتوانند نیمای جدیدی باشند که این امر شعر ما را تا 2 دهه عقب انداخته است. بدی این نوع خلق در این است که شاعران بدون هیچ گونه اطلاع، مطالعه کافی و پیشینه پربار خواهان خلق سبکی جدید و معرفی آن به جامعه هستند که این خواسته ضربه زیادی به بدنه شعر وارد می‌کند.

این شاعر توضیح داد: به کارگیری تقلیدهای معنایی از شعرهای یک دیگر به وسیله شاعران جوان از دیگر عوامل عقب‌ماندگی شعر است. زمانی که شعر شاعران پیشکسوت کلاسیک و معاصر را می‌خوانیم ما را با دنیای متفاوتی مواجه می‌سازد و لذت درک و فهم آن‌ها را نصیب‌مان می‌کند در صورتی که در شعرهای امروزی تقلید از فرم و شکل به فکر ترفیع یافته است.

وی ادامه داد: در حقیقت تقلید از کار شاعران دیگران سرقت ادبی است که در میان شاعران امروز بسیار دیده می‌شود. سرقت فکر ادبی باعث یک نواخت شدن شعرها و مفهوم آن‌ها شده است زیرا استقلال فکری به دلیل نبود فهم ادبی از بین رفته و سعی در ایستادگی بر افکار دیگران می‌شود.

او اظهار داشت: تقلید از فکر آسیبی است که به جان ادبیات ما افتاده است. هم‌چنین نبود موسیقی در شعر امروز آسیب دیگر وارد بر ادبیات‌مان به شمار می‌آید. بنابر علاقه و ذایقه هر ایرانی وجود موسیقی در شعر نوعی ضرورت محسوب می‌شود. البته به این معنا که موسیقی در زیر پوست شعر نیز احساس شود.

امیری یادآور شد: لزوم وجود موسیقی در شعر حرف تازه‌ای نیست و همه شاعران کلاسیک و نو آن را در شعرهایشان رعایت می‌کرده‌اند اما در شعر امروز موسیقی احساس نمی‌شود چراکه شعرها به شعرهای مفهومی تبدیل شده‌اند که این امر باعث هضم نشدن آن‌ها برای بسیاری از مردم شده است.

وی تصریح کرد: در کل پست مدرنیسم امری خوب و مطلوب است اما قبل از وارد کردن مؤلفه‌های ساختاری آن در شعر باید به درک و شناختی درست از آن برسیم. به این معنا که در شعر امروز قالب پست مدرن است اما فکر پست مدرن نیست و این مساله یکی از آسیب‌های جدی در شعر به شمار می‌آید.

او بیان کرد: از دیگر عوامل آسیب زننده به شعر امروز این است که شاعران به جای سرایش شعر سیاسی به جناح‌های سیاسی تبدیل شده‌اند. آدم هر طور که دلش بخواهد می‌تواند شعر بسراید اما زمانی که تلاش شود شعرها در جناح خاص قرار گرفته و برای موقعیت‌های مقطعی سروده شوند دیگر سروده‌ها شعر نیستند. نباید شعر به مقطع و زمان خاصی اختصاص داشته باشد.

این شاعر و منتقد ادبی در گفت و گو با ایسنا اظهار داشت:یکی از معضلات شعر ما نبود موسیقی در شعر است. مثلا در شعر نیما یا شعر سپید شاملویی موسیقی در شعر هویدا است. به عبارتی شعر وزن و عروض و قافیه ندارد اما موسیقی خود را از موسیقی شعر کلاسیک وام گرفته است.

وی افزود: متاسفانه شاعران ما در حال حاضر شعر کلاسیک، که عقبه شعر ما است، را کنار گذاشته‌اند در حالی که آن‌ها زمانی می‌توانند موفق شود که از این عقبه و سرمایه استفاده کنند. متاسفانه در حال حاضر این کار را نمی‌کنند. در نتیجه شعرهایی منتشر می‌شوند که با روحیه شرقی جامعه ما سازگار نیست. به همین دلیل است که شعر خوانده نمی‌شود. شفیعی کدکنی در کتاب “موسیقی شعر” خود این مساله را فریاد زده است که وقتی شعر موسیقی نداشته باشد به نثر تبدیل می‌شود.

او اظهار داشت: شاعر زمانی شاعر می‌شود که مردم را در کنار خود داشته باشد و روشنفکران او را قبول کنند. متاسفانه شاعران ما زمانی فکر می‌کنند شاعر شده‌اند که هم‌محفلان‌شان به آن‌ها آفرین بگویند! خوباوری‌های بی‌جا یکی از عوامل این مساله است. نیما چارچوب شعر کلاسیک را شکست اما به خود شعر ضربه نزد و حتی از شعر کلاسیک وام گرفت اما بعد از نیما خیلی‌ها می‌خواستند تاریخ‌ساز شوند و فرم جدیدی خلق کنند. به همین دلیل به انجام دادن کارهای بی‌مایه دست زدند.

امیری خاطرنشان کرد: ایجاد فرم‌های بی‌پایه موجب شد تا ما مسیر اصلی شعر را گم کنیم. الان به اسم پست مدرنیسم شعر گفته می‌شود. در حالی که مولفه‌های پست مدرنیسم در شعرها دیده نمی‌شود. شاعری که بخواهد محصولی ارایه دهد نخست باید جاذبه اثر خود را مد نظر داشته باشد. وقتی از زیبایی‌های شعر فاصله بگیریم، به فرم‌زدگی دچار ‌شویم و به تقلید روی ‌آوریم مخاطب را از دست می‌دهیم. به همین دلیل است که چند سالی شاعر سرشناسی در کشور نداریم و شاعران جوان هم گمراه می‌شوند.

وی یادآور شد: شعر ما در بعضی جاها به سمت بی‌راهه پیش می‌رود. متاسفانه شاعران قدیمی که خوب کار می‌کردند سکوت اختیار کرده‌اند. این سکوت اختیار کردن باعث می‌شود که آن دسته از افرادی که مایه شعرگویی ندارند به عنوان مرجعی برای جوانان شناخته شوند و آن جوانان به بی‌راهه بروند.

این شاعر تاکید کرد: شعر کلاسیک ما می‌تواند پشتوانه خوبی برای نسل جدید شعر امروز فارسی باشد. قصد من عروض و قافیه نیست بلکه موسیقی شعر کلاسیک است. در شعر دهه 70 بعد از مرگ منوچهر آتشی هیچ پیشرفتی نکردیم و علت این مساله همین خودباوری‌های بی‌جا و خودنمایی‌هایی است که بعضی‌ها انجام می‌دهند و باعث این معضل شده است.

مطالب مرتبط
رفتن به ابتدای صفحه