یک شاعر و منتقد ادبی معتقد است: جلسات ادبی و شعرخوانی علاوه بر این که رشدی را حاصل نمیکنند بلکه موجبات عقبماندگی شعر را نیز فراهم میآورند.
احمد امیری در گفتوگو با ایسنا اظهار داشت: من چندین بار در جلسه شعرخوانی شرکت کرده و متوجه شدهام که تعریفها و تحلیلهایی که از شعر امروز در این جلسات میشود تحلیلهای درستی نیست و در این جلسات شعر به بیراهه میروند.
وی خاطرنشان كرد: فضایی که باید شعر داشته باشد فضايی کلی است. یعنی باید وقتی شعری سراییده میشود این شعر شاخصهایی را داشته باشد تا بتوانیم نام آن را شعر بگذاریم اما در حال حاضر برخي از کسانی که در عرصه شعر فعالیت میکنند معیارهای شعر ایرانی را به طور کلی فراموش کردهاند.
اميری، با تاكيد بر اين كه شعر باید در قالبهای خوب پیشرفت کند، يادآوری كرد: ما قبلاً شعر سپید داشتهایم و کسانی همچون شاملو، فروغ و غیره شعر سپید سرودهاند اما به طرز فجیعی که اكنون شعر سپید سروده میشود کسی دیگر رغبت به شعر خواندن ندارد.
اين شاعر تصريح كرد: محافل ادبی که برگزار میشوند شعر ما را منحرف میکنند. اگر بزرگان ما که در زمینه شعر فعال هستند وارد نشوند و نقد نکند شعر آن گونه که باید نمیشود. به قول معروف الان ما داریم از جیب میخوریم. یعنی فقط به شعرای کلاسیک و شعرای نورپردازی که در قید حیات نیستند و دیگر چیزی از آنها تولید نمیشود مینازیم.
او بیان کرد: شاعر را مردم شاعر میکنند نه محفلیها و کسانی که در جلسات ادبی هستند. اگر مردم به عنوان مثال دفتر شعر مرا بخرند مشخص میشود که من شاعر هستم چراكه نشان ميدهد مردم از این شعرها استفاده میکنند. وقتی کتابی در 1000 نسخه منتشر میشود ولی بعد میبینیم که حتی 50 نسخه از آن فروش نرفته چه گونه باید نام صاحب كتاب را شاعر گذاشت؟
امیری خاطرنشان کرد: محفلیها و کسانی که در جلسات ادبی هستند با بهبه و چهچه گفتند و ادای پست مدرنها را در آوردن هنوز از کسی شاعر نساختهاند. امیدوارم که بزرگان و منتقدان خوبی که در زمینه شعر در حال فعالیت هستند وارد گود شوند و در جرايد، مطبوعات و سایتها صحبت کنند تا شاعران راهنمایی شوند.
این منتقد ادبی گفت: درست است که سالها باید بگذرد تا صاحب دلی پیدا شود اما ما هم باید فضا را مهیا کنیم تا صاحب دل و شاعر خوب پیدا شود. بزرگانی که الان در ادبیات ما هستند و سکوت کردهاند سکوت آنها خیانت به ادبیات است. امیدوارم این قضیه به وسیله استادان و صاحبان کلام حل شود و جوانان فعال در ادبیات امروز را راهنمایی کنند تا در این راه درست قدم بردارند.
وی، با اشاره به این که شعر و ادبیات ما در دنیا قابل قیاس با هیچ جای دیگر نیست، تصریح کرد: از گوته شاعر آلمانی پرسيدند که شعر ایرانی را در چه سطحی میبینید؟ او پاسخ داد: اگر تمام شعر دنیا یک گله اسب تیزرو باشد که در حال دویدن هستند شعر ایرانی اسبی است که صدها هزار کیلومتر از آنها جلوتر است و شعر دنیا هیچ گاه به آن نمیرسد. اما این نظر گوته مربوط به مقطعی است که در آن شعر کلاسیک ما سروده میشد.
اميری عنوان كرد: بعد از نیما که شعر نو را آورد و بعد از آتشی و غیره ما چه کسی را داریم که راه درستی را طی کند؟ امیدوارم که در این قضیه گامهاي درستی برداشته شود. گام صحیح برداشته نمیشود مگر این که بزرگان، صاحبان کلام و منتقدان ما در اين زمينه قلم بزنند.
آسيب تقليد از فكر، به جان ادبيات ما افتاده است
احمد امیری در گفتوگو با ایسنا اظهار كرد: دهه 80 را به گونهاي كه دهه افول شعر ايران بود پشت سر گذاشتيم. با مرگ شاعران بزرگي همچون منوچهر آتشي ديگر مرجع درست و حسابي براي شعر كه كار خود را جدي دنبال كند وجود نداشت.
وي افزود: درست است كه اختلاف ميان جوامع ادبي بسيار است اما بر نقطهاي از شاعران مرجع توافق نظر دارند. افول شعر در 2 دهه اخير به دلايل مختلفي همچون فرمزدگي اتفاق افتاد. به اين صورت شاعران پس از نيما يوشيج شعر نيمايي را گسترش دادند اما شاعران 2 دهه اخير خود شروع به قالبسازي و فرمهاي جديد در شعر كردهاند در حالي كه به نظر من شعر نيما هنوز به اوج خود نرسيده و جاي كار دارد.
او خاطرنشان كرد: شاعران جوان به اين اميد دست به خلق قالبهاي جديد ميزنند كه بتوانند نيماي جديدي باشند كه اين امر شعر ما را تا 2 دهه عقب انداخته است. بدي اين نوع خلق در اين است كه شاعران بدون هيچ گونه اطلاع، مطالعه كافي و پيشينه پربار خواهان خلق سبكي جديد و معرفي آن به جامعه هستند كه اين خواسته ضربه زيادي به بدنه شعر وارد ميكند.
اين شاعر توضيح داد: به كارگيري تقليدهاي معنايي از شعرهاي يك ديگر به وسيله شاعران جوان از ديگر عوامل عقبماندگي شعر است. زماني كه شعر شاعران پيشكسوت كلاسيك و معاصر را ميخوانيم ما را با دنياي متفاوتي مواجه ميسازد و لذت درك و فهم آنها را نصيبمان ميكند در صورتي كه در شعرهاي امروزي تقليد از فرم و شكل به فكر ترفيع يافته است.
وي ادامه داد: در حقيقت تقليد از كار شاعران ديگران سرقت ادبي است كه در ميان شاعران امروز بسيار ديده ميشود. سرقت فكر ادبي باعث يك نواخت شدن شعرها و مفهوم آنها شده است زيرا استقلال فكري به دليل نبود فهم ادبي از بين رفته و سعي در ايستادگي بر افكار ديگران ميشود.
او اظهار داشت: تقليد از فكر آسيبي است كه به جان ادبيات ما افتاده است. همچنين نبود موسيقي در شعر امروز آسيب ديگر وارد بر ادبياتمان به شمار ميآيد. بنابر علاقه و ذايقه هر ايراني وجود موسيقي در شعر نوعي ضرورت محسوب ميشود. البته به اين معنا كه موسيقي در زير پوست شعر نيز احساس شود.
اميري يادآور شد: لزوم وجود موسيقي در شعر حرف تازهاي نيست و همه شاعران كلاسيك و نو آن را در شعرهايشان رعايت ميكردهاند اما در شعر امروز موسيقي احساس نمیشود چراكه شعرها به شعرهاي مفهومي تبديل شدهاند كه اين امر باعث هضم نشدن آنها براي بسياري از مردم شده است.
وي تصريح كرد: در كل پست مدرنيسم امري خوب و مطلوب است اما قبل از وارد كردن مؤلفههاي ساختاري آن در شعر بايد به درك و شناختي درست از آن برسيم. به اين معنا كه در شعر امروز قالب پست مدرن است اما فكر پست مدرن نيست و اين مساله يكي از آسيبهاي جدي در شعر به شمار ميآيد.
او بيان كرد: از ديگر عوامل آسيب زننده به شعر امروز اين است كه شاعران به جاي سرايش شعر سياسي به جناحهاي سياسي تبديل شدهاند. آدم هر طور كه دلش بخواهد ميتواند شعر بسرايد اما زماني كه تلاش شود شعرها در جناح خاص قرار گرفته و براي موقعيتهاي مقطعي سروده شوند ديگر سرودهها شعر نيستند. نبايد شعر به مقطع و زمان خاصي اختصاص داشته باشد.
احمد اميری: معيارهای ايرانی شعرمان را فراموش كردهايم
احمد امیری در گفتوگو با ایسنا بيان كرد: منظور از فاصله گرفتن از موسيقي عروض و قافيه نيست بلكه منظور آن نوع موسيقي است كه زير پوست شعر قرار دارد.
وي ادامه داد: مخاطب تمايل دارد وقتي شعر ميخواند آن شعر داراي ريتم باشد. همين ريتم باعث جذب مخاطب ميشود. اين مفهوم كه شعر بايد بار معنايي عميقي داشته باشد حرف درستي است ولي نبايد از عناصر زيبايي شعر غافل شد.
اين شاعر خاطرنشان كرد: هر محصولي كه ارايه ميشود يك سري جذابيتها هم در كنارش ارايه ميشود تا مخاطب را جذب كند. زماني هم كه نيما شعر نو را مطرح كرد در شعرش موسيقي وجود داشت.
اميري بيان كرد: شاعران بزرگ شعر نو هم اين امر را در كارهايشان رعايت ميكردند. اما شاعران امروزي اين موضوع را فداي مفهوم و معناي شعر ميكنند. حال آن كه موسيقي جزء جدانشدني شعر است كه بايد در شعر رعايت شود.
او تصريح كرد: متاسفانه شعرها خشك و بيروح هستند و مخاطب رغبت نميكند تا پايان شعر را بخواند. در واقع ما معيارهاي ايراني شعرمان را فراموش كردهايم كه اين مساله به شعر آسيب وارد ميكند.
احمد امیری: شعر كلاسیك میتواند پشتوانه خوبی برای نسل جدید باشد شعرهایی منتشر میشوند كه با روحیه شرقی ما سازگار نیست
احمد امیری در گفتوگو با ایسنا بيان كرد:یكی از معضلات شعر ما نبود موسیقی در شعر است. مثلا در شعر نیما یا شعر سپید شاملویی موسیقی در شعر هویدا است. به عبارتی شعر وزن و عروض و قافیه ندارد اما موسیقی خود را از موسیقی شعر كلاسیك وام گرفته است.
وی افزود: متاسفانه شاعران ما در حال حاضر شعر كلاسیك، كه عقبه شعر ما است، را كنار گذاشتهاند در حالی كه آنها زمانی میتوانند موفق شود كه از این عقبه و سرمایه استفاده كنند. متاسفانه در حال حاضر این كار را نمیكنند. در نتیجه شعرهایی منتشر میشوند كه با روحیه شرقی جامعه ما سازگار نیست. به همین دلیل است كه شعر خوانده نمیشود. شفیعی كدكنی در كتاب “موسیقی شعر” خود این مساله را فریاد زده است كه وقتی شعر موسیقی نداشته باشد به نثر تبدیل میشود.
او اظهار داشت: شاعر زمانی شاعر میشود كه مردم را در كنار خود داشته باشد و روشنفكران او را قبول كنند. متاسفانه شاعران ما زمانی فكر میكنند شاعر شدهاند كه هممحفلانشان به آنها آفرين بگویند! خوباوریهای بیجا یكی از عوامل این مساله است. نیما چارچوب شعر كلاسیك را شكست اما به خود شعر ضربه نزد و حتی از شعر كلاسیك وام گرفت اما بعد از نیما خیلیها میخواستند تاریخساز شوند و فرم جدیدی خلق كنند. به همین دلیل به انجام دادن كارهای بیمایه دست زدند.
امیری خاطرنشان كرد: ایجاد فرمهای بیپایه موجب شد تا ما مسیر اصلی شعر را گم كنیم. الان به اسم پست مدرنیسم شعر گفته میشود. در حالی كه مولفههای پست مدرنیسم در شعرها دیده نمیشود. شاعری كه بخواهد محصولی ارایه دهد نخست باید جاذبه اثر خود را مد نظر داشته باشد. وقتی از زیباییهای شعر فاصله بگیریم، به فرمزدگی دچار شویم و به تقلید روی آوریم مخاطب را از دست میدهیم. به همین دلیل است كه چند سالی شاعر سرشناسی در كشور نداریم و شاعران جوان هم گمراه میشوند.
وی یادآور شد: شعر ما در بعضی جاها به سمت بیراهه پیش میرود. متاسفانه شاعران قدیمی كه خوب كار میكردند سكوت اختیار كردهاند. این سكوت اختیار كردن باعث میشود كه آن دسته از افرادی كه مایه شعرگویی ندارند به عنوان مرجعی برای جوانان شناخته شوند و آن جوانان به بیراهه بروند.
این شاعر تاكید كرد: شعر كلاسیك ما میتواند پشتوانه خوبی برای نسل جدید شعر امروز فارسی باشد. قصد من عروض و قافیه نیست بلكه موسیقی شعر كلاسیك است. در شعر دهه 70 بعد از مرگ منوچهر آتشی هیچ پیشرفتی نكردیم و علت این مساله همین خودباوریهای بیجا و خودنماییهایی است كه بعضیها انجام میدهند و باعث این معضل شده است.